تحلیل نقاشی کودک

آیا تا کنون به نقاشی کودکان نگریسته و اندیشیده‌اید که این نقاشی‌ها بازتابی از کدامین گوشه‌های افکار و احساسات آن‌هایند ؟

اگر دقیق بنگریم درمیابیم که این نقاشی‌ها جزئیاتی مرموز و حتا اضطراب آور در خود دارند و تحلیل در آفرینش یک نقاشی می‌تواند در خصوص رشد کودک و روانشناسی عقلی او به ما یاری رساند. نقاشی کودک همزمان با رشد انسان دارای جزئیات بیشتر تناسب‌های بهتر و دید واقع‌گرایانه می‌شود و برخی خصوصیات برجسته و متمایز در هر مرحله از رشد نقاشی کودکان نقاشی را متمایز و شخصی می‌کند



هجده ماهگی تا دو و نیم سالگی
کودکان معمولا از ۱۸ ماهگی به بعد کشیدن خطوط و علامت هایی بر روی کاغذ می‌پردازند این خط خطی کردن کای بی هدف و نا هماهنگ نیست بازتابی از آگاهی کودک بر وجود الگوها و افزایش دامنه هماهنگی بین چشم و دست است.

کودکان مکان یابی خطوط روی کاغذ را طوری انجام می‌دهند که به تعادل دیداری در صفحه برسند و به منظور شبیه سازی از چیزی خاص انجام نمی‌دهند.

دو نیم سالگی تا پنج سالگی
از دو و نیم سالگی به بعد آشکار می‌شود که کودکان به نقاشی‌های خود به عنوان یازنمایی‌هایی از یک چیز خاص می‌نگرند گاهی هدف خود را پیش از نقاشی اعلام می‌کنند و اگر نقاشی به چیز دیگری شباهت پیدا کند غالبا از هدف اعلام شده خود در آغاز کار فاصله می‌گیرند. در این‌جا خط خطی کردن کودکان به سهولت بیشتری توسط دیگران تشخیص داده می‌وشد و تمرین و تکرار کودک بیشتر می‌شود.

کودکان سه و نیم ساله که تازه به آفرینش نقاشی‌های باز نمایی پرداخته‌اند گاهی نخواهند توانست بین اجزای نقاشی خود هماهنگی برقرار کنند مثلا ممکن است چشم ها یا شکم را خارج از خطوط کناری و دیگر قسمت‌های بدن نقاشی کنند، ناتوانی در ترکیب معلول وجود یک رابطه کاذب بین اجزای نقاشی نیست بلکه از نوعی فقدان ارتباط بین این اجزا حکایت دارد.

کودکان از سه نیم سالگی به بعد تدریجا بین اجزای نقاشی ارتباط برقرار می‌کنند، به نظر می‌رسد که بسیاری از نقاشی‌های ایشان در این مرحله بر اساس فرمول‌ها  یا طرح‌واره‌هایی ساده آفریده می‌شود.

گاهی نقاشی این کودکان در حکم کوشش برای بازنمایی دقیق شکل ظاهر موضوع تجسم یافته باشند به نظر می‌رسد که بیشتر در نقش نمادهایی خاص عمل می‌کنند، مثلا وقتی از کودکانی که دز آپارتمان زندگی می‌کنند خواستند خانه خودشان را نقاشی کنند آنها خانه‌هایی با بام‌هایی شیروانی و دودکش‌هایی پر دود کشیدند و گاهی از اصطلاح واقع گرایی نمادین برای توصیف بازنمایانه این نقاشی‌ها استفاده می‌شود.

از پنج سالگی تا هشت سالگی
به طور کلی نقاشی‌های کودکان همزمان با رشد کودک روز به روز واقع‌گرایانه‌تر می‌شود. اما نقاشی‌های انجام شده توسط کودکان پنج تا هفت ساله گاهی همچنان دارای عناصر و اجزایی هستند که اگر چه در حالت عادی نمی‌توان آن‌هل را دید کودک از وجودشان آگاهی دارد مثل اشعه ایکس که مرحله واقع‌گرایی عقلی نام دارد نقاشی‌هایی هستند که چیزی مجسم شده در آن‌ها معمولا هیچگاه در دنیای واقعی به صورت مرئی دیده نمی‌شود مثلا ممکن است بچه‌ای را در شکم مادر نشان دهد یا بچه‌ای ممکن است مردی را سوار بر اسب نقاشی کند به طوری که بشود پای ناپیدای ساوار را در آن سوی شکم یا بدن اسب مشاهده کرد.

نقاشی کودکان در این مرحله از برخی جهات مانند رعایت مقیاس و جزئیات روز به روز واقع‌گرایی دیداری بیشتری همراه می‌گردند در این مرحله نقاشی کودک از پیکر آدمی از حالت سر و دو دست (قورباقه‌ای) فراتر رفته به طوری که کله و بدن انسان مجزا از هم نشان داده و جزئیات انسانی مانند دست ها و انگشتان و پوشاک روز به روز بیشتر دز نقاشی‌ها ظاهر می‌شود.

هشت سالگی تا نوجوانی
کودکان هشت ساله و بزرگ‌تر غالبا می‌کوشند ژرف‌ها را نه فقط در تک تک اشیا بلکه به صورت روابط بین این اشیا نیز نشان دهند و نسبت‌ها و روابط بین اشیا را نیز رعایت می‌کند. این مرحله در نقاشی کودکان را وقع‌گرایی دیدرای نام دارد، به نظر می‌رشد پیشرفتی در نقاشی کودکان حاصل می‌شود و همزمان با رشد سنی کودکان نقاشی هایشان با واقع‌گرایی دیداری بیشتری همراه می‌گردد و نقاشی آزادانه کودکان بزرگتر یعنی ۹ تا ۱۰ ساله تدریجا دارای سبک می‌شود.

کودکان در این مرحله غالبا به نظر می‌رسد که از نقاشی کردن ناراضی اند و این بی میلی از آن‌جا پدید می‌آید که کودکان در اغلب موارد می‌توانند به جلوه‌های مطلوشان در نقاشی دست یابند. کودکانی که به نقاشی ادامه می‌دهند چه بر اثر تشویق دیگران چه بر اثر خود موزی به نظر می‌رسد که دارای مجموعه تصاویر و کاریکاتورهای خاص خود شده اند و بدان وسیله نوعی آزادی بیان در کارشان برخوردارند. واقع‌گرایی دیداری روز افزون در نقاشی کودکان رشد یافته نیز ممکن است آن را به ابزاری نسبتا نا مطلوب برای برای بیان احساسات خویشتن تبدیل کنند.

 

گردآوری : مشک آبادی