نخستین فشارهای روحی رشد مغز انسان را محدود میکند نیاز کودکان به مهر و محبت به اندازه کافی شناخته شده است، اما این شناخت که عشق و علاقه نه تنها در پختگی عاطفی نقش دارد بلکه ساختار مغز را نیز متاثر میکند، یافته جدیدی است
به گزارش پایگاه اینترنتی مجله علمی "روانکاوی" آلمان، به هنگامیکه دانشمندان کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها "حفره سیاهی" یافتند که طبیعتا باید "Kortex "orbitofrontale باشد. این همان بخش از مغز است که مسوولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت، عملکرد و هضم عواطف، تجربه زیبایی و لذت، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دار پژوهشهای علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برشهای آن، ثابت کردهاند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عواطفی عکسالعمل نشان میدهد، بلکه در اساس شکل میگیرد مغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحاء گوناگون مثل بازیها، رنگها یا موزیک، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است.
لبخند، تماس چشمها و وجود یک غمخوار و پرستار سبب آرامش و آسودگی خاطر و همزمان نیز ترشح هورمونهایی در " "frontale Kortexprمیگردد یعنی در آن بخشی از مغز که در همان سالهای نخستین شکل میگیرد و در پختگی رشد و تحول رفتار اجتماعی سرنوشت ساز است.
هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری بوقوع بپیوندد، اتصالات و شبکههای بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد میگردد بدین ترتیب، نظریه پیوند "جان بوولبی" که گهگاه مورد تردید قرار میگرفت بوسیله پژوهشهای بیولوژیکی تایید شد نظریه بوولبی میگوید، رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونهای منفی تحت تاثیر قرار می گیرد یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه "ویسکونسین" آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکسالعمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین میشود.
"نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ میشدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان میدهند" جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه میکردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش میدهد بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید، عکسالعملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیینکننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار میدهند
در سالهای پس از دوران کودکی، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکس العمل نشان می دهد
نتیجهگیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین میتواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند خانم "سو گرهاردت" متخصص روان درمانی تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد.