داشتن خواهر یا برادر نعمتی است که شاید وقتی آن را داشته باشیم، کمتر به مزایای آن توجه کنیم، اما کسی که تعداد اعضای خانوادهاش محدود به خود و والدینش میشود، در تمام مراحل مهم زندگی این مشکل را بیشتر حس میکند. شاید بتوان با اطمینان گفت که داشتن دهها دوست خوب و صمیمی هرگز نمیتواند جای خواهر یا برادر را بگیرد.
در اصل با توجه به جامعه کنونی و در نظر گرفتن این مسئله که خانوادهها به دلایل مختلف، مثل مشکلات اقتصادی، به فکر تولد فرزند دوم نیستند، باید دید که چه مشکلاتی پیشروی تک فرزندی خواهد بود؟ و آیا میتوان این کمبود را به نوعی جبران کرد و نیز از آنجایی که خصوصیات افراد تک فرزند با دیگران متفاوت است، نقش پدر و مادر در این میان چیست.
در این خصوص با دکتر بهنام اوحدی، روانشناس و مشاور، گفت و گو کردهایم.
به طور کلی در جامعه ما مانند بسیاری از جوامع دیگر (تنهایی) موضوعی است که گریبانگیر اغلب افراد شده است و در این میان کودکانی که تک فرزند هستند نیز بیشتر احساس تنهایی میکنند؛ چون خواهر و برادر ندارند و در آینده هنگام پیری والدین یا فوت آنها تنهاتر هم میشوند. ضمن این که با توجه به مشغله و مشکلات دنیای امروزی، نمیتوان خیلی هم روی کمک آشنایان یا اقوام حساب کرد؛ بنابر این میتوان گفت مهم ترین مشکلی که برای این فرزندان وجود دارد، رشد خود محورانهی آنهاست که منتج به خودخواهی و خودپسندی در آنها میشود؛ همچنین اغلب آنها در آینده بیش از هرکس نظر خودشان را مهم میدانند و در نهایت هم هنگام میانسالی احساس تنهایی زیادی خواهند داشت.
بیشتر افراد که ازدواج کردهاند و یا تصمیم به ازدواج دارند، برای داشتن فرزند برنامه ریزی میکنند، اما اغلب نگران مشکلات اقتصادی، کمبود وقت برای تربیت درست و نیز اختصاص زمان مناسب برای آنها هستند. در گذشته، داشتن خانوادههای بزرگ رایج بود و این موضوع فواید زیادی هم داشت، اما با گذشت زمان و بالا رفتن هزینههای زندگی، داشتن خانواده پر جمعیت امری دشوار به نظر میرسد و به همین دلیل بیشتر خانوادهها تک فرزندی را ترجیح میدهند، اما واقعیت این است که در دنیای مدرن امروز اغلب، مشکلات زیادی برای کودکان تک فرزند وجود دارد؛ یعنی میتوان گفت تک فرزندی نیز مانند همه پدیدههای دیگر هم مزایا دارد و هم معایب و تک فرزندان نیز خصوصیات منحصر به فرد خود را دارند که البته این خصوصیات در همه این خانوادهها وجود ندارد.
نخستین مشکل تک فرزندی، تنهایی آنهاست و از آنجایی که آنان تمام توجه والدین را به خود معطوف میکنند، اغلب خود محور، خودخواه، بد اخلاق و بد قلق میشوند و معمولا هم نمیتوانند با دیگران روابط خوب اجتماعی برقرار کنند؛ زیرا توقع دارند دیگران هم به اندازه والدینشان به آنها توجه کنند و همیشه حق انتخاب را به آنان بدهند؛ در صورتی که عملا این اتفاق نمیافتد و آنان از این موضوع سرخورده خواهند شد و در آینده هم در برخورد با مشکلات اغلب از خود ضعف بیشتری نشان میدهند. تک فرزندان دوست دارند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و چون فرزند دیگری هم در خانه نیست که با آنها رقابت کند، حق خود میداند که همیشه اطرافیان با نظر آنها موافق باشند و چنانچه خلاف این امر اتفاق بیفتد، ممکن است آنها رفتار های پرخاشگرانه از خود بروز دهند.
از آنجایی که بچههای تک فرزند معمولا تنها هستند، ارتباط خوبی با خانواده خود دارند و میتوانند با کمک آنها کارها را با به بهترین شکل انجام دهند؛ زیرا والدین آنها را تنها نمیگذارند که همین امر از مزایای تک فرزندی محسوب میشود. همچنین والدینی که چندین فرزند دارند ممکن است فرزندانشان را با یکدیگر مقایسه کنند که این مسئله تاثیرات نامطلوبی را بر فرزندان میگذارد، پس میتوان گفت تک فرزندان چنین مشکلی را نخواهند داشت.
از طرف دیگر والدینی که فقط یک فرزند دارند، همیشه خود را برای تنها ماندن فرزندانشان ملامت میکنند و نمیتوانند از خود راضی باشند؛ چون با عشق و علاقهای که به فرزندشان دارند، نگران تنها ماندن او هستند.
تکفرزندان کسی را در خانه ندارند تا با او رقابت یا بازی و یا دعواهای کودکانه کنند و با توجه به این که در خانوادهای رشد میکنند که فقط افراد بالغ در آن حضور دارند، معمولا رفتاری از خود نشان میدهند که به شیوه بزرگسالان است یا در بیشتر مواقع خود را کودک فرض میکنند؛ یعنی آنان متناسب با سن خود رفتار نمیکنند.
ولدین این فرزندان برای تقویت ارتباط فرزندشان با دیگر همسالان خود باید به آنها بیاموزند که با صراحت و اطمینان، همگان بروز مشکل و اختلاف با بچهها دیگر رو به رو شوند و همچنین خودشان نیز باید دست از حمایتهای افراطی بردارند و اجازه دهند کودکشان، خودش حس رقابت را تجربه کند و درضمن فرصتی برای مدیریت و کنترل این حس داشته باشد. اگر روش تربیتی خانواده به گونهای باشد که فرزندانشان را وابسته نگه دارند و اجازه انجام کارهای مختلف را به او ندهند، کودک اعتماد به نفس پایینی خواهد داشت و بیشتر به خانوادهاش متکی و وابسته خواهد بود. در اصل رفتار متناسب خانواده با فرزندشان و نیز سپردن مسئولیتهایی به وی باعث میشود او به خوبی از پس کارهایش برآید.
تک فرزندها در بعضی موارد، اجتماعی، مستقل و متکی به نفس به نظر میرسند، اما اغلب استقلال عمل آنها در برخورد با بزرگسالان خانواده شکل گرفته است؛ چون معمولا والدین در قبال خواستههای آنان کوتاه آمدهاند. به هر حال میتواند گفت تک فرزندان اجتماعیتر از دیگر کودکان هستند، اما احساسات نا هماهنگشان باعث میشود تمایل به برقراری ارتباط با کودکان بزرگتر از خود را داشته باشند.
فرستادن کودک به مهد نیز میتواند کمک بزرگی به این مسئله باشد؛ زیرا مهدکودک و کلاسهای پیش دبستانی جایی است که کودک میتواند احساسات نابهنجارش را در بازی با کودکان هم سن و سال خود بیشتر تجربه کند.
با توجه به این که کودکان تک فرزند در خانوادههایی رشد میکنند که در آنها فقط افراد بالغ وجود داند، معمولا والدین الگوی آنان شده و در نتیجه آنها زودتر وارد دنیای بزرگسالی میشوند و بعضی از تکفرزندان هم به همین دلیل، از نظر روحی و روانی بسیار سریعتر رشد میکنند و دنیا را از دید بزرگسالان میبینند. اما راهکار مناسب برای کاهش این پدیده، فراهم کردن شرایطی است که کودک بیشتر در محیط همسالان خود قرار گیرد تا تجربه رفتارهای خاص گروه سنیاش را به دست آورد.
اما چرا والدینی که فقط یک فرزند دارند، نسبت به تمام امور فرزندشان حساسیت و نگرانی بیشتری نشان میدهند؟ در بسیاری از موارد به نظر میرسد حساسیت والدین درباره رفتار و گفتار فرزندشان او را به رفتار و گفتار نامطلوب میکشاند و به اصطلاح او (لوس) میشود. در واقع خانوادههایی که تنها یک فرزند دارند، تجربه فرزندپروری ندارد و به همین خاطر در قبال هر ناکامی و اتفاقی، خیلی زود برآشفته و نگران شده و دچار وسواس میشوند. آنها حتی در خصوص سلامت جسمانی فرزند خود دیدگاه کمال طلبانهای دارند و چون تجربهای در این زمینه ندارند، انتظار دارند همه چیز درست و کامل پیش برود. این حساسیتها باعث میشود معمولا فرزندان این خانواده ها احساس کنند افراد مهمی هستند که نتیجه آن، فرزندسالاری در خانواده است.
در بسیاری از موارد، والدین تک فرزند به دلیل حمایت و توجه بیش از حد به فرزندشان مخالفت زیادی با او نمیکنند و در بیشتر مواقع تسلیم خواستههای او میشوند که اغلب این امر، پرورش فرزندان ضعیف، کمتحمل و حساس است؛ پس فراموش نکنیم اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با مشکل رو به رو شود، او در آینده نمیتواند مسئولیت عمل خود را بپذیرد.
این نکته را هم در نظر بگیرید که والدین فکر میکنند اگر قاطعانه در برابر درخواستهای بیجای فرزندشان مقاومت نشان دهند. آنها را ناراحت میکنند؛ درصورتی که باید بدانند این کار به ضرر کودک است؛ چرا که اگر کودک، قاطعیت، مخالفت و ناراحتی را در خانواده خود تجربه نکند، در آینده دچار ناامیدی و ضعف بیشتری میشود.
مرتبط: پرسش و پاسخ با متخصص نوزاد و کودکان
منبع: دو هفته نامه موفقیت شماره ۳۴۷ - یکتا فراهانی